سلام و درود بر امام امت خمینى کبیر درود و تهنیت به امت شهید پرور، امتى که حضور و آگاهى خود را در تمام صحنههاى انقلاب اسلامى ایران به اثبات رسانیده است.
سلام بر دانشجویان مسلمان و مبارزى که در اقصى نقاط جهان مظلومیت ملت ایران را فریاد مىکشند و مستکبران تاریخ را به زانو در آوردهاند و با اعتصاب غذاى خود بجان ستمگران، تشویش افکندهاند و درود بر خطى که مبارزه با هر چه شرک را در انحصار خود دارد و خطى که به اثبات رسانیده که تنها امید مستضعفین جهان و حرکتهاى اسلامى است. تنها این خط است که مىتواند قدس، این قلب محرومان مسلمان را نجات بدهد. با اینکه مىدانم این نوشته به درازا مىکشد، ولى حس مىکنم که مسئولیت اینجانب تا آنچه را که لازم مىدانم بنویسم مىخواهم از محیطى که برادران و خواهران دانشجو در لانه جاسوسى بوجود آورده بودند، بنویسم.
محیطى که مرا ساخت و باعث پرورش من شد و محیطى که مىتواند نمونه باشد. اول از نمازهاى جماعت بگویم. امام جماعت آقای خوئینىها بود. شاید بهترین نمازهایم را در لانه جاسوسى خوانده باشم. بعد از هر نماز، ایشان براى ما صحبت مىکرد، از تزکیه نفس و خودسازى مىگفت. از تقوى و از پاکى حرف مىزد. از راهنمائى و هدایت سخن مىراند و از شهادت مىگفت و از سپاه پاسداران، سپاهى که خود جوش بود و پاسداران از لحاظ ایمان و اعتقاد و اخلاق نمونه بودند گفتگو مىکرد.
از امام امت خمینى برایمان تعریف مىکرد، از استاد بزرگوارش امامى که سالها تزکیه نفس کرده است حتى یک شب هم نماز شب خود را ترک نگفته است. امامى که تمام حرفهایش و رفتارش بوى وحى مىدهد و الگوست... خداوند ایشان را در راه خدمت به ملت اسلامى موفق بدارد.
شبهاى جمعه استاد پرورش این کمیل زمان به لانه جاسوسى مىآمد و ما با ایشان دعاى کمیل مىخواندیم. گناهان خویش را اقرار مىکردیم. خداوند این کمیل را براى على دوران و براى مسلمانان حفظ فرماید. هفتهاى یکبار با امام موسى خوئینىها درباره خط امام جلسه داشتیم و امام این خط سراسر مبارزه و سراسر انقلاب، را براى ما تشریح مىکردند.
چه جلسات خوبى بود براستى که من احساس مىکردم که چقدر مشکل است که در این خط بودن و این مسیر را پیمودن. خداوند تمام مسلمانان را در این جهت هدایت فرماید. بخاطر مىآوریم که هر وقت حاج احمدخمینى به لانه جاسوسى مىآمد برادران و خواهران غرق در شادى و شور مىشدند، بخصوص درمواردى که دانشجویان تحت فشارهاى گوناگون قرار مىگرفتند و از هر طرف مورد حمله و تهمت قرار مىگرفتند آمدن ایشان نوید دوبارهاى بر پایدارى این حرکت انقلاب مىداد. ایشان به ما امید و صبر و استقامت مىدادند که هراس نداشته باشید و بجز خداوند از کسى نترسید، ما امیدوار مىشدیم و نیرو مىگرفتیم. خداوند این امید امام و خدمتگزار مستضعفین را یارى فرماید.
دیدار با شخصیتهاى مبارز و مسلمان از کشورهاى مختلف ما را هر چه بیشتر با توطئههاى آمریکا – این دشمن اصلى ما – آشنا مىساخت. این دیدارها ما را به واقعیت انقلاب اسلامى خودمان واقف مىکرد. انقلابى که در هیچ کجاى دنیا تا کنون رخ نداده و وحدت کلمه آن کوبنده هر قدرت شیطانى و اهریمنى است. انقلابى که اگر شکرش را نگوئیم کفرش را گفتهایم و اگر در جهتش گام برنداریم ناگزیر بر ضد آن عمل نمودهایم رفتارمان با گروگانها بقدرى خوب و اسلامى بود که روزى یکى از گروگانها گفته بود من فراموش کردهام. گروگان هستم. اظهارات کوئین گروگانى که اخیرا آزاد شد، این ادعا را به اثبات مى رساند.
و در آخر نامه خطابم به پدر و مادر و خواهران و برادران است. از شما پوزش میطلبم ومعذرت مىخواهم که نتوانستم برایتان خدمتى انجام دهم و در حالى که شما زحمت زیادى براى من کشیده بودید و من مىدانم وظایف فرزندى و برادرى را در حق شما عمل نکردهام. ولى خواهش مىکنم که مرا ببخشید زیرا مقصرم و عذرى ندارم. سلامتى شما را از درگاه پروردگار خواهانم. سلام مرا به تمام دوستان و آشنایان بخصوص دانشجویان مسلمان پیرو خط امام برسانید . والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.